نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران
2 کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران
چکیده
در هر دوره تاریخی، نوع تصور از حکومت ارتباط مستقیمی با تعامل نیروهای اجتماعی با ساخت و بافت قدرت دارد. بر این اساس، میتوان جریانهای فکری-فقهی مشروطه را زمینهساز گذار از نظم سلطانی به نظم مردمیای دانست که هرچند در حاق واقع هیچگاه به معنای واقعی کلمه، مردمی نبود، لیکن به عنوان ذخیره و انباشتی تاریخی در تحولات منتهی به فروپاشی سازمان سلسلهمراتبی پادشاهی در ایران، نمود و بروز عملی پیدا کرد. بدینسان، اگر انقلاب مشروطه را حاصل پیوندی بدانیم که میان نیروهای سرخورده از نظام استبدادی صورت میگرفت، بیتردید مهمترین مشخصه آن را میتوان زمینهسازی برای تحول در تصور از ماهیت و کارکرد حکومت (تحول در حکومتمندی) و مآلاً تحول در نظام سیاسی مسلط قلمداد کرد. هدف اصلی این نوشتار بازخوانی چرایی تحول حکومتمندی ایرانی در دو مرحله گذار از سلطنت مطلق به مشروطه؛ و از مشروطه به دیکتاتوری رضاخانی است. این مقاله در چارچوب مفهوم «حکومتمندی» فوکو به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه شاهد نوعی رفت و برگشت در تصور از حکومت طی دوره زمانی مشروطه تا دوره پهلوی اول هستیم؟ به نظر میرسد تحول در تصور از حکومت مشروع در میان فقها از سلطنت مطلقه قاجار به مشروطه و بازگشت به دیکتاتوری رضاخانی معلول تحول در خردِ حکومتی ناشی از مواجهه فکری روشنفکران و خصوصاً فقهای تأثیرگذار با شیوه و شکل ایدئال و مشروع حکومت است. کشف منطق حرکت ایرانیان از سلطنت به مشروطهخواهی و بازگشت به دیکتاتوری، در بازه زمانی فوقالذکر میتواند مهمترین نتیجه نگارش چنین مقالهای باشد.
کلیدواژهها